ناهاتاک

ناهاتاک یعنی ..

ناهاتاک

ناهاتاک یعنی ..

ناهاتاک

ناهاتاک یک واژه ارمنی است
آن را در کتاب مسیح در شب قدر یافتم!
این واژه به معنای شهـــــید است.
میخانه ای با شرابی طهور از کتب فاخر!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۰ مطلب با موضوع «نویسندگان» ثبت شده است

۱۰
خرداد

جوشش،رویش و خروش! چنان به رگ و استخوان رمان پیوند دارند که نبود هر کدام نظم و نسق و کالبد اثر را در هم می پیچد.جوشش جوانه های یک اتفاق جریان سیالی است که خیلی زود به مثابه شیشه عطری که درش گم شده باشد در اقصی و نقاط همان حادثه تسری و شیوع می یابد. و سرایت از آن دست نیروهایی است که چپ و راست،سیاه و سفید،شب و روز و در یک کلام ضد و نقیض را در برابر هم قرار می دهد. و در همین کش و قوس هاست که عده ای از بدنه ی داستان ریزش کرده و بالعکس شخصیت هایی از کور ترین زاویه به داستان می پیوندد و به اصطلاح رویش می نماید.سید رسول که محور اصلی و خط مشی رفتارها و کنش و واکنش های داستان از او سرچشمه می گیرد چونان رهبری مدبر و شجاع از کوران حادثه ها با قدرت ایمان و صبر می گذرد و به پشتوانه ی امدادهای الهی فصل خروش را رقم می زند.

سال های بنفش

ابراهیم حسن بیگی،در یک رمان 260 صفحه ای می کوشد تا عددی بر عدد رمان های سیاسی بیافزاید. در هر حال انگشت شماراند.

علی یک روستایی نوجوان که از تبعید سید رسول به عنوان یک فرصت دو طرفه بهره می گیرد و در عصر بنفش و خفقان تمایل به بیداری و

  • عین-کاف
۱۲
آبان

کودکی! واژه ای که تنها لفظ آن برای ما باقی مانده و البته بی شمار خاطرات ترش و شیرین.روزگاری که امکانات زندگی کم بود اما به غایت گرم و پر شور .این ادعای هر کسی است که در آن دوران زیسته است.

چه بسیار آداب و رسوم که فدای ورود عجولانه مدرنیته گردید.سبک زندگی ها متناسب تر با مناسبت ها بود.برای نوروز به شکلی بودیم و برای محرم به شکلی دیگر.شادی سبکی داشت و عزا سبکی دیگر. امروز ما فاصله گرفته ایم و این محصول خلط شدن فرهنگ خودی با غیر خودی است و دراین معادله که شباهت زیادی به نامعادله دارد نمی توان سرانجام خوبی را متصور بود. ما کیفیت ها را قربانی و ذبیح کمیت ها کردیم .غافل این که کیفیت از شاخصه های حیاتی یک شیعه از تبار تمار و عمار و سلمان است.

اربعین حسینی

امکان حضور در تاریخی دیگر


اربعین فرصت ساختن و مرمت دوباره فرهنگ از هم گسیخته  شیعه تمدن ساز است.شیعه ای که رسالتی جهانی دارد و  ردپایش در همه تاریخ گواه این حقیقت است که  من،تو،ما،شماآمده ایم تا بسازیم و نسوزیم و سازش نکنیم و این گونه منتظر آمدن اویی باشیم که جهان را خواهد ساخت .

آن چنان حرکت پیاده روی اربعین بزرگ و صاحب عظمت است که زبان از بیان آن قاصر  و رسانه در به تصویر کشیدن آن ناتوان و تسلیم.اربعین در این سال ها کمیتی بی نظیر به خود گرفته و این شور راهی کوتاه مانده تا در شعور آدمیان سریان یابد. البته بدان معنا نیست که درکی از این اتفاق تاریخی نداریم بل

  • عین-کاف
۰۲
آبان

تقابل! قرار گرفتن دو نیرو،دو فکر متضاد با انگیزه های متفاوت. هر کدام در پی راهی است تا دیگری را بر زمین بکوباند.اصلا این تقابل هاست که زیبایی به داستان ها و فیلم های ماندگار داده است.اما این امر قطعی و همیشگی نیست؛چرا که داستان،داستان زندگی ماست و ما بازیگران این زندگیِ شبه داستانی!

یکی از تقابل هایی که تمام قد گلوی یکدیگر را در هم فشرده اند،تقابل سنت گرایی و مدرنیته است.تقابلی که به هیچ عنوان پایانی نداشته و انتخاب پیروز و غیر پیروز تنها به جهان بینی و نوع نگرش هر فردی بازمی گردد. شاید همین آزاد بودن در انتخاب باعث شده تا این جدال نفس گیر هرگز پیروز واقعی و حقیقی به خود ندیده باشد.

نوره (واجبی) درمانی




دعوای طب سنتی یا طب جدید یکی از بزرگترین تقابل های قرن ماست.زبیده خدائی می کوشد تا با تألیف این کتاب در جهت احیای سبک زندگی دینی،گامی به سوی تندرستی بردارد.

خدائی دست از کیمیا گری معمول شعرا و اندیشمندان شسته و پرده از راز اکسیری برداشته که به واقع کیمیا گری می کند. واجبی که فقط گرد فراموشی آن را فرا نگرفته بلکه بوق ها و اژدها و غول های هفت سر تبلیغات خواسته تا دیگر اثری از آن نباشد.از نظر او  نوره

  • عین-کاف
۳۰
فروردين

جسمت را به یکی می دهی و روحت را به کسی دیگر.می شوی دو آدم در یک بدن.آدمی که میان جسم و جانش فاصله هاست.فاصله ای که تنها مرگ می تواند هر دو را به هم پیوند دهد.و کاترین چنین موجودی است.دل در دارایی های ادگار دارد و با این وجود عاشق هیت کلیف! و سرانجام مال و منال او را اسیر عشقی ساده لوحانه و پوچ می نماید.خیلی زود همه چیز رنگ می بازد و جوهره ی واقعی خود را عیان می سازد.وصلت کاترین و ادگار بدترین ضربه را به هیت کلیف وارد کرده و او را به ورطه ی نفرت و انتقام می کشاند. و داستان در پیچ و تاب عشق و نفرت به پیش می تازد!

عشق هرگز نمی میرد

کاترین اولین قربانی انتخاب خود است.می شود مثل کسی که از همه جا رانده شده و از هم جا مانده باشد.نه ثروت برایش خیر کرد و نه به عشقی رسید.ادگار پس از کاترین دچار

  • عین-کاف
۰۱
بهمن

دور از تکلف و قلمبه گویی! ساده و روان. بی هیچ درشت گویی و پیچیدگی.خانواده ای که با رنج بسیار پنج دختر قد و نیم قد را به ثمر می رساند و حالا در فصل شکوفایی و لقاح،گویی انگار باری معادل تمام این سال ها قرار است به یک باره بر این دوش ها سنگینی کند و ..

جین مثبت اندیش و فرزند ارشد خانواده بنت است.از هر جنس منفی ای، مثبت می سازد و عیب و ایراد هر انسانی را به نحوی می پوشاند که شاید یک برف سنگین زمستانی از عهده ی چنین کاری براحتی بر نیاید. پرده ی اغماض اش هر جایی پهن است . و الیزابت که او را گاهی الیزا و گاهی خیلی صمیمانه لیزی صدا می زنند مسئولیت فرزند دومی خانواده را داراست. این در حالی است که تصمیم های محکم ،مستدل و منطقی اش همیشه قابل تحسین برای پدرش بوده. لیدیا آخرین خواهر است و مری و کیتی تقریبا یک روح در سه کالبدند. بی ثبات و بی استحکامِ شخصیتی.سست و متزلزل.

غرور و تعصب

مجید می گفت یک کتاب تمام عیارِ عاشقانه است. آخ،راستی مجید دوست دوران دانشگاهم است.اهل مطالعه و تشکیلاتی.با تعریف و تمجید های مجید بود که با یک پیش داوری به سراغ کتاب رفتم. تا آخرین لحظه از خواندنم، دنبال عشق و دوست داشتنی سیال بین واژه های کتاب بودم اما هرگز به چشمم نخورد. بیش تر به سریالی ساده و کش دار می مانست تا یک داستان عاشقانه و تمام عیار.

مترجم در اول کتاب دست به اعترافی می زند. این که نام کتاب این نیست. در حقیقت غرور و پیش داوری است اما  ...

در هر حال کتاب را نباید دست کم گرفت. روزی

  • عین-کاف
۱۶
آذر

زیبایی عنصر فریبایی است! مجال نمی دهد!یک نگاه کافی است تا در کسری از ثانیه تمام داشته ها و اعتقاداتت را بر باد دهد! دین و مذهب سرش نمی شود.حتی پیر و جوان.و بل فقیر و غنی.وآتنه آن زیباست!آن قدر زیبا که ستاره ها برایش سرو دست می شکنند!با دیدنش دست خود می برند و از زیبایی خود پشیمان و شرمنده می شوند. او اله ی دل ربایی است.زبانش به نحوی،نگاهش به نحوی،حرکات و جلواتش به نحوی و نفوذ و سرایت دم مسیحایی اش به نحوی دیگر.او در ظرف نگاه نمی گنجد.لحظه ای با او بودن کم از پادشاهی نیست.

آخرین پدر خوانده

 

آتنه از کودکی در زیبایی بزرگ بود.او ماهی قرمزی بود که در تور و تنگ بوز اسکنت افتاده بود! بوز مادامی که عشق و دوست داشتن را از او دریغ نکرده،مورد اعتماد است. آن قدر مورد اعتماد که آتنه بوسیله ی او پوست می اندازد و مادر بتانی می شود.بتانی عروسک شده ی آتنه است! لکن همیشه در روی پاشنه نمی چرخد!بوز دچار جنون و دیوانگی مبهمی می شود که آتنه را تاب ماندن با او نخواهد بود.همراه با بتانی ده ها سال ناپدید می شوند. تا اینکه در شب اهدای جایزه به بهترین ستاره ی سینمای هالیوود،آتنه هویدا می شود و جهت تمام لنزها را به سمت خود می کشاند!سوپر استار دنیای سینما!آتنه اکویتن

کسی سر از راز قلم فرسایی و نویسندگی ماریو پوزو در نمی آورد. او بی جهت نویسنده پرفروش ترین کتاب دهه هشتاد نیست!شخصیت های داستان درست مثل سنگی که در چاهی عمیق پرت می شود حرکت شان را آغاز می کنند و سپس در گلوگاه و پیچ حساس

  • عین-کاف
۰۲
آذر

می توان تا دورها رفت، تا فرامرزها، تا فراسوی آب های آتلانتیک، می توان زیر و بالای جوامع مختلف را به مشاهده دید، می توان به هزار توی پیچیده خانواده های دیگر ملیت ها راه یافت، می توان پیچیده ترین ودشوارترین راه ها را یک نفس در نوردید و به درونی ترین و ژرف ترین اعماق هستی آدمیان راه یافت، می توان شناخت، می توان دانست و می توان دید می توان شنید و فراتر از همه می توان لمس کرد، لمس کرد و مس کرد آیین ها، سلوک، خلقیات و عواطف دیگر ملت ها را، نه به رنج سفر و واسطه های گوناگون که تنها با محمل کلمات که می برد ما را به هزار توی هستی ها.

جلد دوم

دارا و ندار همان محمل است که بی رنجی خواننده اش را با وجوه حیات آدمیان آشنا می سازد: با توماس آن مشت زن حرفه ای، با رودلف آن دیپلمات و سیاستمدار شریف زاده، با گرتچن که در اندیشه تن است، با وسلی آن جوان دوست داشتنی به جای مانده از توماس، با بیلی آن مارمولک آب زیرکاه و ده ها شخصیت دیگر که هریک وجهی از وجوه حیات یک ملت هستند. این چهره ها در گرماگرم حوادثی معرفی می شوند که خواننده را سیر می دهد در واقعیت هایی در آن سوی جهان.

  • عین-کاف
۱۱
آبان

در این زندگی و در این دنیای کثیف هر چه داری و نداری بویی مشمئز کننده از نفرت به دنبال خود می کشاند.همه دو رو و منافق پیشه اند. حتی آینه ها،حتی آب زلالی که تصویر شفافی از آفتاب و مهتاب را درون خود منعکس می کرد.این نتیجه کدام انتخاب است؟ ثمره ی چه تلاش و کوششِ بی حاصلی است؟

..پدر و مادر خود را نمی شناسد! حال آنکه آنچه وجود ندارد قابل شناخت نیست!با بی پدر و مادرهایی بدتر از خود بزرگ شدن و دور از مهر و عطوف چه میوه ای جز حس انزجار،نفرت و کدورت را باعث خواهد بود. و انسان از بدو تولد ریشه می دواند و رشد میکند. این لاجرم و ناایستا است. همین بزرگ شدن همین رشد کردن ها بر شر و شور او خواهد افزود چرا که چراغ هایی مشتعل را نیز در درون او به تازگی روشن کرده است. چراغ هایی که چون سیلی خروشان،یا کودکی شیطان در حجم زمان و در کالبد مکانی جای نمی گیرند. می رود تا هر جایی که آرام شد و این حس عطش و گرسنگی اش بخوابد.بیداری و بلوغ شهوت!

دارا و ندار

این کتاب به قلم مترجم،تشریحی مجرد و سطحی از دنیای اشکال و رنگ ها از پشت شیشه ی مات خیال با توضیحی خشک و ریاضی از روابط پیش پا افتاده آشکار حیات نیست،بل تشریحی زنده از دنیای واقعی نُه تو و چنبر چرخ امروز چهان است؛و رئالیسم همین است.رئالیسم یا واقعگرایی تلاش روزمره دست یازیدن به ریشه ی علت هاست.رئالیسم میز تشریح است.عببور از کناره ی جویباران مزرعه و رسیدن به سرچشمه اصلی است.رئالیسم به قول فدریکو گارسیا لورکا: می خواهد نشان دهد راه رهایی کجاست،این ناخدا را که به مرگ پیوسته است می خواهد نشان دهد به قول شاملو:تبردار واقعه را دست خسته بر فرمان نیست. و با این همه می خواهد چشم انداز درخشان بحر معلق رابه قول حافظ باز گشاید نشان دهد که،چنین نماند و چنین نیز نخواهد ماند،ولی چگونه؟؟!

نمی دانم چرا از بین همه به ماری پیز جورداش گیر داده ام. شاید به این خاطر که او بستر تمام حوادث آینده است. بستری که توسط جسم ملول و روح مستأصل اما تشنه ای برای آکسل جورداش پهن می شود و در همین نوازش ها،سازش ها و  هم آغوشی هاست که رودلف پسر اول شان سر به دنیای دارا و ندار می گذارد و....

گرتچن و توماس اما خون پدرشان در آنها جاری است و البته اخلاقیات و روحیات مادرشان.گرتچن لعبتی است دلربا که دل بویلان های ثروتمند و پیر را به سان جوانی غرق در تشنگی جنسی بیدار می کند و سرانجام دارایی و فقر به جدالی

  • عین-کاف
۱۵
شهریور

ساعت 11:40 دقیقه شب.چشم هایم خمارند و بی رمق.تجدید وضویی می کنم تا سر حال بیایم. سراغ یخچال رفتم تا...
هندوانه،انگور،پیاز و گوجه و حتی آب یخ هم می توانست گزینه خوبی برای رفع خستگی باشد اما....
...
اما غم حاصل از این مطالعه فقط با دو دانه خرمای سیاه رنگ و بی مشتری آرام می شد و سامان می یافت.

"ترکه های درخت آلبالو"


مانده ام از عشق پنهان عاطفه نسبت به آن جوان مظلومِ پاسدار -یوسف- بنویسم یا مادری که با صورت در آب افتاده بود و خونش عادت بی رنگی آب را در هم شکسته یا وحشت پیرمرد خون گرم و دل سرد از شرم  بیان آن چه دیده و نباید گفت!! از سربازی که نباید در لباس سربازی به زن و فرزند فکر کند ! از نفاق جای گرفته در زیر لباس های نظامی!از مراد و ماموستای شهید و یا از انفجار معجزه آسای گلوله دشمن و پیدا شدن چشمه ای با آب زلال و خنک در آن وانفسای تشنگی و عطش یا از کودکی و نوجوانی و بزرگ سالی و عشق و کار و نظام و سرهنگی و تهران و شاه و انقلاب و دستگیری و آزادی و کردستان و ....
قهرمان داستان خارج از عرف نویسندگی به آغوش خانواده برنمی گردد. قبل از پایان داستان به طور فیزیکی

  • عین-کاف
۰۶
شهریور

سادگی بیان نویسنده معنایی جز،همه را از یک قاب دیدن و پختن یک غذا که به مذاق همه خوش بیاید ندارد. او ساده می نویسد و از شرق تا غرب کلامش به فراخور هر مخاطب،حرفی نو و بدیع ارائه می دهد. دریای وسیعی که در مقابل افق خواننده باز می کند؛این اجازه را به مخاطبش می دهد تا از هر زاویه ای که دلش می خواهد پا به دریا بگذارد اما خودش نیز تأکید دارد که دریای پیش رو دریایی است عمیق با افقی ناپیدا و بی انتها!!


" آن بیست و سه نفر "


احمد یوسف زاده آن چنان که دیگران در بند قالب نوشتار باشند،نیست! اما چنان قلب های گرفتار را مجذوب خود می نماید که تو گویی می و معشوقه و مستی حافظ بساط پهن کرده و مجلس گرمی می نماید!!!

بیش از همه کتاب او مشحون از اصطلاحات و ادبیاتی است که در سرزمین خودش جاری است اما چه خوب جایگاه آن را می داند و آن را طوری پردازش می کند که هر خواننده ای از هر نقطه ای مفهوم آن را درک می کند!!
اصطلاحاتی چون " یک نخل مانده بود تا ماه فرو بیافتد" که بیشتر مردم جنوب آن را به کار می برند.
او بارها و بارها اصالت خود را به گوش خواننده می خواند. نمی خواهد دچار خود فراموشی شود.چه زمانی که در کاخ صدام است و چه زمانی که

  • عین-کاف