ناهاتاک

ناهاتاک یعنی ..

ناهاتاک

ناهاتاک یعنی ..

ناهاتاک

ناهاتاک یک واژه ارمنی است
آن را در کتاب مسیح در شب قدر یافتم!
این واژه به معنای شهـــــید است.
میخانه ای با شرابی طهور از کتب فاخر!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۹ مطلب با موضوع «خارجی» ثبت شده است

۱۳
خرداد

تقدیر؛گذر از تب و تاب های دلهره آور و سراسر دراماتیک.نه،به آنچه دنبالش هستی و آری،به آنچه فکرش را هم نمی کنی.

آن قدر به تماشای دست و پا زدن تو در آمال و آرزوهایت می نشیند تا سرانجام تسلیم شوی.همین که رام شدی بازیِ تقدیر شروع می شود. دستت را می گیرد و به جایی می برد که احتمالا هرگز آن را ندیده باشی.اتفاقات خیلی زود وارد میدان می شوند.چه خوب و چه بد.البته پایان اگر شگفت انگیز نباشد معمولا کمتر از خوب نخواهد بود.

معشوق داعشی

 

دختری که از ترس ازدواج مجدد با پسر عمویی که هرگز دلش راضی به او نیست به دامان داعش می پیوندد.سرطانی که آرام آرام در کل خاورمیانه ریشه دواند تا با سایه هایی از اسلام،تفکرات ضد اسلام خودش را اجرایی کند.آری جهل مردم- از سراسر دنیا- آن ها را به دام این موجود بی اصل و اساس انداخت.اما داستان لیلی داستان تمام دختران جوانی است که با برچسب های همچون بیوه،ترشیده،مطلقه

  • عین-کاف
۱۵
آبان

خیانت؛ واژه ای قدرتمند در جهت براندازی یک قوم،قبیله،مملکت،جهانی و حتی یک انسان! و این ها همه از دل یک اتفاق به نام انسان راهی به جهان بیرون پیدا می کند.آنجا که شخص از کسی یا چیزی ناراضی است.عدم رضایت از شرایط موجود او را وادار می کند تا دست به انقلابی بزند. هرچند شاید در ابتدا چون آتش زیر خاکستر در لفافه و حجاب ظاهر گردد آنگاه در معرض گرد بادهای این شورش که قرار گرفت؛ ظاهر عیان می کند و نقاب از رخ بر می دارد.


غروب آفتاب در آندلس



"بدان که شیر را جز با مکر و حیله نمی توان شکار کرد و آهن را جز با آهن نمی توان کوبید"  این جمله را به خاطر داشته باش تا برایت بگویم.

رم،واتیکان،کاخ پاپ

براق بن عمار سردار مسلمان عرب با ایلدفونس از بزرگان مسیحیت گفت و گو می کند.دوک ونیز هم با آنهاست.ایلدفونس به براق بن عمار می گوید: « ای قهرمان! بدان که پاپ از همه بارون های اروپا دعوت کرده و از آنها درباره ی باز پس گرفتن اسپانیا از مسلمانان

  • عین-کاف
۱۸
خرداد

بحثی است دراز در این که چهره ها،شخصیت های تاریخ را می سازند یا تاریخ چهره ها را می سازند،اما هر یک از این دو روایت راست باشد و یا شق سومی وجود داشته باشد که تاریخ یا چهره ها بر یکدیگر اثر می گذارند و از این تأثیر و تأثر روند تاریخ تغییر می کند،مقوله ای است که جای تأمل دارد.اما بی گمان در تاریخ معاصر جهان،چهره ای ظهور کرده است که برخاسته از یک جریان تاریخی نبوده،لکن تاریخ را متأثر گردانیده و نه تنها در مسیر تاریخ کشور همسایه مان یعنی روسیه تزاری اثر گذارده که بر تاریخ جهان،اثری عظیم بر جای نهاده است.

راسپوتین

پرنس ژولین پسر عموی نیکولای دوم آخرین امپراتور روسیه تزاری که در نهایت عسرت و تنگدستی در پاریس زندگی می کرد،اقدام به انتشار این کتاب کرد.این کتاب در کشورهای اروپا و آمریکا مخصوصا ممالک فرانسوی زبان جهان چنان یا اهمیت تلقی گردید و آنچنان مورد استقبال واقع شد و به فوریت به زبان انگلیسی و اسپانیولی نیز ترجمه شد و 17 میلیون نسخه از آن

  • عین-کاف
۳۰
فروردين

جسمت را به یکی می دهی و روحت را به کسی دیگر.می شوی دو آدم در یک بدن.آدمی که میان جسم و جانش فاصله هاست.فاصله ای که تنها مرگ می تواند هر دو را به هم پیوند دهد.و کاترین چنین موجودی است.دل در دارایی های ادگار دارد و با این وجود عاشق هیت کلیف! و سرانجام مال و منال او را اسیر عشقی ساده لوحانه و پوچ می نماید.خیلی زود همه چیز رنگ می بازد و جوهره ی واقعی خود را عیان می سازد.وصلت کاترین و ادگار بدترین ضربه را به هیت کلیف وارد کرده و او را به ورطه ی نفرت و انتقام می کشاند. و داستان در پیچ و تاب عشق و نفرت به پیش می تازد!

عشق هرگز نمی میرد

کاترین اولین قربانی انتخاب خود است.می شود مثل کسی که از همه جا رانده شده و از هم جا مانده باشد.نه ثروت برایش خیر کرد و نه به عشقی رسید.ادگار پس از کاترین دچار

  • عین-کاف
۰۱
بهمن

دور از تکلف و قلمبه گویی! ساده و روان. بی هیچ درشت گویی و پیچیدگی.خانواده ای که با رنج بسیار پنج دختر قد و نیم قد را به ثمر می رساند و حالا در فصل شکوفایی و لقاح،گویی انگار باری معادل تمام این سال ها قرار است به یک باره بر این دوش ها سنگینی کند و ..

جین مثبت اندیش و فرزند ارشد خانواده بنت است.از هر جنس منفی ای، مثبت می سازد و عیب و ایراد هر انسانی را به نحوی می پوشاند که شاید یک برف سنگین زمستانی از عهده ی چنین کاری براحتی بر نیاید. پرده ی اغماض اش هر جایی پهن است . و الیزابت که او را گاهی الیزا و گاهی خیلی صمیمانه لیزی صدا می زنند مسئولیت فرزند دومی خانواده را داراست. این در حالی است که تصمیم های محکم ،مستدل و منطقی اش همیشه قابل تحسین برای پدرش بوده. لیدیا آخرین خواهر است و مری و کیتی تقریبا یک روح در سه کالبدند. بی ثبات و بی استحکامِ شخصیتی.سست و متزلزل.

غرور و تعصب

مجید می گفت یک کتاب تمام عیارِ عاشقانه است. آخ،راستی مجید دوست دوران دانشگاهم است.اهل مطالعه و تشکیلاتی.با تعریف و تمجید های مجید بود که با یک پیش داوری به سراغ کتاب رفتم. تا آخرین لحظه از خواندنم، دنبال عشق و دوست داشتنی سیال بین واژه های کتاب بودم اما هرگز به چشمم نخورد. بیش تر به سریالی ساده و کش دار می مانست تا یک داستان عاشقانه و تمام عیار.

مترجم در اول کتاب دست به اعترافی می زند. این که نام کتاب این نیست. در حقیقت غرور و پیش داوری است اما  ...

در هر حال کتاب را نباید دست کم گرفت. روزی

  • عین-کاف
۱۶
آذر

زیبایی عنصر فریبایی است! مجال نمی دهد!یک نگاه کافی است تا در کسری از ثانیه تمام داشته ها و اعتقاداتت را بر باد دهد! دین و مذهب سرش نمی شود.حتی پیر و جوان.و بل فقیر و غنی.وآتنه آن زیباست!آن قدر زیبا که ستاره ها برایش سرو دست می شکنند!با دیدنش دست خود می برند و از زیبایی خود پشیمان و شرمنده می شوند. او اله ی دل ربایی است.زبانش به نحوی،نگاهش به نحوی،حرکات و جلواتش به نحوی و نفوذ و سرایت دم مسیحایی اش به نحوی دیگر.او در ظرف نگاه نمی گنجد.لحظه ای با او بودن کم از پادشاهی نیست.

آخرین پدر خوانده

 

آتنه از کودکی در زیبایی بزرگ بود.او ماهی قرمزی بود که در تور و تنگ بوز اسکنت افتاده بود! بوز مادامی که عشق و دوست داشتن را از او دریغ نکرده،مورد اعتماد است. آن قدر مورد اعتماد که آتنه بوسیله ی او پوست می اندازد و مادر بتانی می شود.بتانی عروسک شده ی آتنه است! لکن همیشه در روی پاشنه نمی چرخد!بوز دچار جنون و دیوانگی مبهمی می شود که آتنه را تاب ماندن با او نخواهد بود.همراه با بتانی ده ها سال ناپدید می شوند. تا اینکه در شب اهدای جایزه به بهترین ستاره ی سینمای هالیوود،آتنه هویدا می شود و جهت تمام لنزها را به سمت خود می کشاند!سوپر استار دنیای سینما!آتنه اکویتن

کسی سر از راز قلم فرسایی و نویسندگی ماریو پوزو در نمی آورد. او بی جهت نویسنده پرفروش ترین کتاب دهه هشتاد نیست!شخصیت های داستان درست مثل سنگی که در چاهی عمیق پرت می شود حرکت شان را آغاز می کنند و سپس در گلوگاه و پیچ حساس

  • عین-کاف
۰۲
آذر

می توان تا دورها رفت، تا فرامرزها، تا فراسوی آب های آتلانتیک، می توان زیر و بالای جوامع مختلف را به مشاهده دید، می توان به هزار توی پیچیده خانواده های دیگر ملیت ها راه یافت، می توان پیچیده ترین ودشوارترین راه ها را یک نفس در نوردید و به درونی ترین و ژرف ترین اعماق هستی آدمیان راه یافت، می توان شناخت، می توان دانست و می توان دید می توان شنید و فراتر از همه می توان لمس کرد، لمس کرد و مس کرد آیین ها، سلوک، خلقیات و عواطف دیگر ملت ها را، نه به رنج سفر و واسطه های گوناگون که تنها با محمل کلمات که می برد ما را به هزار توی هستی ها.

جلد دوم

دارا و ندار همان محمل است که بی رنجی خواننده اش را با وجوه حیات آدمیان آشنا می سازد: با توماس آن مشت زن حرفه ای، با رودلف آن دیپلمات و سیاستمدار شریف زاده، با گرتچن که در اندیشه تن است، با وسلی آن جوان دوست داشتنی به جای مانده از توماس، با بیلی آن مارمولک آب زیرکاه و ده ها شخصیت دیگر که هریک وجهی از وجوه حیات یک ملت هستند. این چهره ها در گرماگرم حوادثی معرفی می شوند که خواننده را سیر می دهد در واقعیت هایی در آن سوی جهان.

  • عین-کاف
۱۱
آبان

در این زندگی و در این دنیای کثیف هر چه داری و نداری بویی مشمئز کننده از نفرت به دنبال خود می کشاند.همه دو رو و منافق پیشه اند. حتی آینه ها،حتی آب زلالی که تصویر شفافی از آفتاب و مهتاب را درون خود منعکس می کرد.این نتیجه کدام انتخاب است؟ ثمره ی چه تلاش و کوششِ بی حاصلی است؟

..پدر و مادر خود را نمی شناسد! حال آنکه آنچه وجود ندارد قابل شناخت نیست!با بی پدر و مادرهایی بدتر از خود بزرگ شدن و دور از مهر و عطوف چه میوه ای جز حس انزجار،نفرت و کدورت را باعث خواهد بود. و انسان از بدو تولد ریشه می دواند و رشد میکند. این لاجرم و ناایستا است. همین بزرگ شدن همین رشد کردن ها بر شر و شور او خواهد افزود چرا که چراغ هایی مشتعل را نیز در درون او به تازگی روشن کرده است. چراغ هایی که چون سیلی خروشان،یا کودکی شیطان در حجم زمان و در کالبد مکانی جای نمی گیرند. می رود تا هر جایی که آرام شد و این حس عطش و گرسنگی اش بخوابد.بیداری و بلوغ شهوت!

دارا و ندار

این کتاب به قلم مترجم،تشریحی مجرد و سطحی از دنیای اشکال و رنگ ها از پشت شیشه ی مات خیال با توضیحی خشک و ریاضی از روابط پیش پا افتاده آشکار حیات نیست،بل تشریحی زنده از دنیای واقعی نُه تو و چنبر چرخ امروز چهان است؛و رئالیسم همین است.رئالیسم یا واقعگرایی تلاش روزمره دست یازیدن به ریشه ی علت هاست.رئالیسم میز تشریح است.عببور از کناره ی جویباران مزرعه و رسیدن به سرچشمه اصلی است.رئالیسم به قول فدریکو گارسیا لورکا: می خواهد نشان دهد راه رهایی کجاست،این ناخدا را که به مرگ پیوسته است می خواهد نشان دهد به قول شاملو:تبردار واقعه را دست خسته بر فرمان نیست. و با این همه می خواهد چشم انداز درخشان بحر معلق رابه قول حافظ باز گشاید نشان دهد که،چنین نماند و چنین نیز نخواهد ماند،ولی چگونه؟؟!

نمی دانم چرا از بین همه به ماری پیز جورداش گیر داده ام. شاید به این خاطر که او بستر تمام حوادث آینده است. بستری که توسط جسم ملول و روح مستأصل اما تشنه ای برای آکسل جورداش پهن می شود و در همین نوازش ها،سازش ها و  هم آغوشی هاست که رودلف پسر اول شان سر به دنیای دارا و ندار می گذارد و....

گرتچن و توماس اما خون پدرشان در آنها جاری است و البته اخلاقیات و روحیات مادرشان.گرتچن لعبتی است دلربا که دل بویلان های ثروتمند و پیر را به سان جوانی غرق در تشنگی جنسی بیدار می کند و سرانجام دارایی و فقر به جدالی

  • عین-کاف
۲۹
شهریور
زندگی در کش و قوس ماشینی شدن و در تب و تاب لوله های در بسته ی آزمایشگاهی است.همه ی مولد های انسانی در یک مسیر ثابت قرار دارند تا پا به این دنیا بگذارند!! مسئله،مسئله انسان شدن نیست! چگونه انسان شدن و چگونه انسانی شدن روح چپانده شده در تک تک بندهای این دنیای قشنگ نو به نظر می رسید!

کتاب فضایی غیر قابل لمس و مجاز گونه دارد؛ فضایی که تنها می توان آن را از پشت شیشه و قاب تلویزیون و پرده ی سینما متصور بود!

دنیای قشنگ نو

همین فضای غریب حسی شبیه"ولش کن،بی خیال خواندن شو" به تو می دهد. هر لحظه دوست داری کتاب را کنار بگذاری و سرت را روی بالش گذاشته و بخوابی! شاید در خواب به لطف رویاهای رنگی بتوانی این فضا را برای خودت قابل رویت کنی.

نویسنده می کوشد با مدلی جدید و قالبی متفاوت نظام صنعتی و زندگی ماشینی را به استهزاء

  • عین-کاف