هیچ چیز نیست که زیبا نباشد،مگر چیزهایی که اصلا وجود ندارند. همین یک جمله کافی است تا صفحه ای از کتابی را که باز کرده ای تا پایان بخوانی!
بیا زندگی را بسازیم،نه با زندگی بسازیم
من میلیون ها استاد داشته ام. این تیتر صفحه 72 از کتاب بود.
استاد گفت:« اجازه دهید در زندگی تان،هر وضعیت یک آموزش برای تان باشد.» زمانی که حسن بصری صوفی بزرگ در حال مرگ بود.کسی از او پرسید :« حسن استاد تو چه کسی بوده است؟»
حسن جواب داد:« من هزاران استاد داشته ام که اگر بخواهم اسامی همه آنها را ببرم و شرح حال شان را بگویم ،ماه ها یا شاید هم سال ها زمان ببرد و من خیلی وقت ندارم.اما مطمئنم برای سه تن از آنها برای تان می گویم.»
یکی از استادانم دزد بود.روزی در بیابان گم شده بودم. زمانی که به دهکده ای رسیدم بسیار دیروقت بود و طبعا همه جا تعطیل بود.همان وقت مردی را دیدم که سعی داشت دیوار خانه ای را سوراخ کند.از او پرسیدم :« کجا می توانم جایی برای استراحت بیابم؟» او گفت:« در این وقت شب بسیار سخت است که بتوانی جایی را بیابی،اما اگر بتوانی با یک دزد در یک جا سر کنی ،می توانی به منزل من