سادگی بیان نویسنده معنایی جز،همه را از یک قاب دیدن و پختن یک غذا که به مذاق همه خوش بیاید ندارد. او ساده می نویسد و از شرق تا غرب کلامش به فراخور هر مخاطب،حرفی نو و بدیع ارائه می دهد. دریای وسیعی که در مقابل افق خواننده باز می کند؛این اجازه را به مخاطبش می دهد تا از هر زاویه ای که دلش می خواهد پا به دریا بگذارد اما خودش نیز تأکید دارد که دریای پیش رو دریایی است عمیق با افقی ناپیدا و بی انتها!!
" آن بیست و سه نفر "
احمد یوسف زاده آن چنان که دیگران در بند قالب نوشتار
باشند،نیست! اما چنان قلب های گرفتار را مجذوب خود می نماید که تو گویی می و
معشوقه و مستی حافظ بساط پهن کرده و مجلس گرمی می نماید!!!
بیش از همه کتاب او مشحون از اصطلاحات و ادبیاتی است که در
سرزمین خودش جاری است اما چه خوب جایگاه آن را می داند و آن را طوری پردازش می کند
که هر خواننده ای از هر نقطه ای مفهوم آن را درک می کند!!
اصطلاحاتی چون " یک نخل مانده بود تا ماه فرو
بیافتد" که بیشتر مردم جنوب آن را به کار می برند.
او بارها و بارها اصالت خود را به گوش خواننده می خواند. نمی خواهد
دچار خود فراموشی شود.چه زمانی که در کاخ صدام است و چه زمانی که